گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ادوار فقه
جلد اول
مقدمه



اشاره
تعریف هر فن و تعیین موضوع و تبیین نتیجه و غرض آن پیش از شروع به مسائل آن فن گر چه بطور عموم مهم و لازم شمرده شده
لیکن در خصوص فن تاریخ ادوار فقه، که این کتاب بحث از آن را عهدهدار و متکفل میباشد، ایراد سه امر یاد شده مهمتر و «1»
لزومش مؤکدتر است چه تا کنون بحثی باین عنوان طرح نشده و کتابی در این فن تالیف نگشته تا این که، دست کم، از یک جهت
گردیده باشد و این معلوم بودن اجمالی و بوجه، تسامح در تشریح و توضیح سه امر یاد شده را مجوّز گردد.
ادوار فقه، با همه شایستگی که براي فحص و بحث داشته و دارد، تا عصر ما چندان بدان توجه نشده و، بهر حال، در بارة آن اگر هم
تألیفی باشد بما نرسیده است پس ناگزیر، چنانکه گفته شد، باید بطور مقدمه تشریح گردد که:
منظور از این عنوان چیست؟
و چه چیز در زیر این عنوان موضوع بحث و مورد گفتگو میباشد؟
و فائده و ثمري که از تأسیس و طرح این مسائل ممکن است بحصول آید چه خواهد بود؟
پس در این موضع سه امر زیر مورد تشریح میگردد:
فی ر ع ت ) « ) ر ا و د ا ه ق ف » 1 - ر و ظ ن م ز ا ______________________________
را در آغاز تألیفات لازم نشمردهاند باز هم از ایراد این « رءوس ثمانیه » 1) به حدي که حتی متأخران از علماء که ذکر و شرح همۀ )
سه امر خودداري نکرده بلکه این کار را از مقدمات ضروري شروع به فن دانستهاند.
30
-2 مورد بحث- (موضوع) 3- ثمره و فائدة بحث (غرض)
-1 منظور از ادوار فقه
28 از 305
اشاره
شناختن آن چه این اوراق به منظور آن فراهم آمده و شایسته است در بارهاش تألیفاتی مشروح بوجود آید موکول است بر این که
بحسب لغت و بحسب شرع و بحسب اصطلاح فقهاء و بحسب اصطلاح مخصوص باین اوراق معلوم باشد تا منظور « فقه » پیشتر لفظ
روشن گردد: « ادوار فقه » از عنوان
لفظ فقه
و در هر یک از آنها بکار رفته «1» است و در طی محاورات و عبارات بر چند معنی مختلف اطلاق « فهم » فقه در اصل لغت بمعنی
.« فهم دقائق » که از آن جمله است
لفظ فقه که معنی لغوي و عرفی آن دانسته شد و معنی اصطلاحی آن بعد از این یاد خواهد گردید در صدر اسلام بر یکی از دو
معنی زیر اطلاق میشده است:
1 -
ن
ا
م
ه
ی
ن
ع
م
ي
و
غ
ل
(
ق
ل
ط
م
م
ه
ف
.
)
______________________________
در آن کتاب « هدایۀ المسترشدین » صاحب کتاب « جودت ذهن و سرعت انتقال » و « فهم غرض متکلم از کلامش » و « فهم دقائق » (1)
و « ا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ 􀀀 کِنْ ل 􀀀 وَ ل » است قوله تعالی « فهم » به تصریح جوهري و غیر او، در لغت، بمعنی « فقه » بدین مضمون گفته است
مخصوص داشتهاند. راغب « فهم اشیاء دقیقه » اختصاص داده و برخی دیگر آن را به « فهم غرض متکلم از کلامش » برخی آن را به
دانسته است. فهم در لغت بمعنی مطلق ادراك « وصول به علمی غائب به وسیلۀ علمی حاضر » در مفردات خود فقه را عبارت از
جودت ذهن از حیث استعدادش براي اکتساب » تفسیر کرده و برخی آن را بمعنی « علم » میباشد و به همین جهت جوهري آن را به
«.. دانستهاند « مطالب و سرعت انتقال آن از مبادي به مقاصد
31
بکار رفته که از آن جمله است از قرآن مجید آیۀ 65 از سورة «1» لفظ فقه باین معنی در مواردي زیاد هم در قرآن و هم در اخبار
وَ « طه » اتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ و آیۀ 29 از سورة 􀀀 اتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ و آیۀ 98 از همان سوره قَدْ فَصَّلْنَا الْآی 􀀀 انْظُرْ کَیْفَ نُ َ ص رِّفُ الْآی « الانعام »
وَ إِنْ مِنْ « بنی اسرائیل » ا و آیۀ 46 از سورة 􀀀 ا یَفْقَهُونَ بِه 􀀀 لَهُمْ قُلُوبٌ ل « الاعراف » سانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی و آیۀ 178 از سورة 􀀀 احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِ
ا􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ ل 􀀀 « ا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ شیخ طوسی در تفسیر جملۀ اخیره از آیۀ 7 از سورة الحشر 􀀀 کِنْ ل 􀀀 إِلّ یُسَ بِّحُ بِحَمْدِهِ وَ ل
􀀀
شَیْءٍ ا
فالفقه، العلم بمفهوم الکلام فی » اللّ چنین آورده است
􀀀
یَفْقَهُونَ بعد از این که گفته است: لا یفقهون الحق و لا یعرفون معانی صفات ه
معانی » و شاید همین معنی مراد باشد از حدیثی که شیخ صدوق کتاب .« ظاهره و متضمنه عند ادراکه و یتفاضل احوال الناس فیه
«.. أنتم افقه الناس اذا عرفتم معانی کلامنا » خود را به آن آغاز کرده و آن حدیث به اسنادش از حضرت صادق (ع) اینست « الأخبار
-2 معنی بصیرت در دین خواه در قسمت اصول دین باشد یا در فروع آن گر چه بیشتر در خصوص بصیرت نسبت به اصول دین
یَک یَفْقَهُونَ حَدِیثاً با در نظر گرفتن صدر و ذیلش،
􀀀
ا ادُونَ 􀀀 اءِ الْقَوْمِ ل 􀀀 ؤُل 􀀀 ما لِه 􀀀 فَ « النساء » آیۀ 80 از سورة » بکار رفته است شاید لفظ فقه در
به همین معنی بکار رفته باشد چنانکه در آیۀ 123
______________________________
روي شیخنا الصدوق » اللّ سماهیجی بحرینی در ذیل نخستین مسأله از کتاب منیۀ الممارسین خود چنین آورده است
􀀀
1) شیخ عبد ه )
فی کتاب العلل مسندا عن علی بن الحسین علیهم السلام قال کان علی بن ابی طالب بالکوفۀ فی الجامع اذ قام الیه رجل من اهل الشام
29 از 305
«.. فقال یا امیر المؤمنین انی أسألک عن اشیاء فقال سل تفقها و لا تسئل تعنتا
32
طائِفَۀٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ.. 􀀀 ا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَۀٍ مِنْهُمْ 􀀀 فَلَوْ ل « التوبه » از سورة
بطور مسلم همین معنی متفاهم است.
در پارهاي از احادیث و اخبار که این ماده در آنها بکار رفته نیز همین معنی متظاهر میباشد فی المثل از روایت مستفیض یا متواتر
همین معنی بنظر میرسد هم چنین از روایات و احادیثی که در « اللّ یوم القیمۀ فقیها
􀀀
من حفظ علی أمّتی اربعین حدیثا بعثه ه » نبوي که
ما » بلکه لزوم آن صدور یافته این معنی مستفاد میشود از قبیل این حدیث نبوي که از طرق عامه روایت شده « تفقه » مقام مهم بودن
و حدیث نبوي دیگر که باز از طریق عامه بدین مضمون نقل شده که پیغمبر (ص) پس از « اللّ بشیء افضل من فقه فی الدّین
􀀀
عبد ه
و مانند « فقه الرّجل » فرموده است « حسبی حسبی » الَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ.. بر اعرابی و گفتن اعرابی 􀀀 خواندن آیۀ شریفه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْق
و مانند قول حضرت صادق علیه « اللّ تعالی الیه یوم القیمۀ
􀀀
اللّ لم ینظر ه
􀀀
اللّ فانّ من لم یتفقّه فی دین ه
􀀀
علیکم بالتّفقّه فی دین ه » حدیث
تفقّهوا فی الدّین فانّه من لم یتفقّه فی » و قول دیگر آن حضرت « لوددت انّ اصحابی ضربت رءوسهم بالسّیاط حتّی یتفقّهوا » السلام
و نظائر این احادیث که در کتب معتبره از قبیل «.. اللّ تعالی یقول فی کتابه لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ
􀀀
الدین فهو اعرابیّ انّ ه
در معنی اعم بلکه در خصوص بصیرت در اصل دین « فقه » نقل شده و در تمام آنها مادة «1» کافی و غیر آن
______________________________
یا ابا ذر لا یفقه الرجل کل » 1) در بحار الأنوار (جلد 17 ) در جمله وصیتهاي پیغمبر (ص) به ابی ذر غفاري چنین آورده شده است )
اللّ تبارك و تعالی، امثال الاباعر ثم یرجع إلی نفسه فیکون هو أحقر حاقر لها
􀀀
الفقه حتی یري الناس فی جنب ه
33
به صرف پی « فقیه شدن اعرابی » و « افضلیت مطلقه » و « انذار » بکار رفته نه در خصوص علم بفتاوي و دعاوي چه واضح است که
و امثال این امور که در این آیات و « لزوم تحصیل تفقه بر همۀ اصحاب » و « عدم توجه خدا بغیر فقیه » بردن او به حقیقت یک آیه و
یا ترك آن قرار یافته با فقه بمعنی اخص، که معنی اصطلاحی آن میباشد، « تفقه » روایات و در نظائر اینها، او توابع و متفرعات فعل
تلازم بلکه تناسب ندارد.
تقسیم « علم وراثت » و « علم دراست » در کتاب عوارف المعارف خود پس از این که علم را به «1» شیخ شهاب الدین سهروردي
.« فصار الانذار مستفادا من الفقه « ا نَفَرَ.. الخ 􀀀 فَلَوْ ل » اللّ تعالی
􀀀
و علم الوراثۀ هو الفقه فی الدین قال ه ..» : کرده گفته است
در شرح خود بر اصول کافی پس از توضیح این که فقه در صدر اسلام بر معنی مصطلح إطلاق نمیشده «2» صدر المتألهین شیرازي
و معنی متعارف کنونی آن اصطلاحی مستحدث میباشد چنین گفته است:
.«.. و ان الفقه اکثر ما یاتی فی الحدیث بمعنی البصیرة فی امر الدین و ان الفقیه صاحب هذه البصیرة »
از این که حضرت رضا » چنین گفته است «.. انّ من علامات الفقه الحلم و الصّمت » ( و همو در ذیل حدیث مروي از حضرت رضا (ع
ه د ی ش و پ و ض م ا غ ه د و ب ه ک ه م ه ا ر س ک « ه ی ق ف » (ع ) ر د م ا ق م ن ا ی ب م ئ لا ع ه ی ق ف رب ه د م آ ه ت س ن ا د د و ش ی م ه ک ی ن ع م ______________________________
اللّ بن عمویه که تصوف و وعظ را از عم خود ابو النجیب، عبد القاهر بن
􀀀
1) ابو حفص، شهاب الدین، عمر بن محمد بن عبد ه )
محمد بن عمویه صوفی و عارف مشهور فرا گرفته و در سال ششصد و سی و دو ( 632 ) هجري قمري در بغداد وفات یافته است.
2)- محمد بن ابراهیم فیلسوف شهیر ایران، صاحب کتابهاي نفیس: اسفار و شواهد- الربوبیه و غیر آنها در سال یک هزار و پنجاه )
1050 ) قمري هجري هنگامی که براي هفتمین بار پیاده به مکه مشرف میشده در بصره وفات یافته است. )
30 از 305
34
و منظور از « فقه » تعریف بعمل آید و اگر معنی « فقه » بر آن وقوف نمیبوده پس حضرت بذکر لوازم و آثار پرداخته تا بدین وسیله از
در کتاب سیرة «1» ابن هشام « آن اطلاع بر فتاوي غریبۀ فرعیه و استحضار اقوال مختلفه میبود باین شرح و تفسیر نیازي نمیافتاد
رجیع نام آبی است در ناحیهاي از حجاز که به هذیل متعلق میبوده) به اسنادش از ابن اسحاق از ) « الرجیع » خود، در ذیل قصۀ یوم
عاصم بن عمر بن قتاده نقل کرده که گفته است:
اللّ علیه و آله بعد احد رهط من عضل و القاري (قال ابن هشام: عضل و القاري من الهون بن جزیمۀ بن
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
قدم علی رسول ه »
اللّ انّ فینا اسلاما فابعث معنا نفرا من اصحابک یفقّهوننا فی الدّین و یقرئوننا القرآن و یعلموننا
􀀀
مدرکۀ و یقال الهون) فقالوا یا رسول ه
.«2» « شرائع الاسلام
در این درخواست که از پیغمبر (ص) شده شرائع اسلام که همان احکام فقه بمعنی مصطلح است در برابر اقراء قرآن و تفقیه در دین
قرار داده شده یعنی در حقیقت این درخواست، از تعلیم اصول عقائد (تفقیه در دین) که بطور طبیعی مقدم میباشد شروع و به تعلیم
فروع که بلفظ شرائع اسلام از آن تعبیر گردیده خاتمه یافته است.
______________________________
تألیف ابو بکر، محمد بن « المغازي و السیر » خود را از کتاب « السیرة النبویه » 1) ابو محمد، عبد الملک بن هشام بن ایوب که کتاب )
اسحاق که بحسب منقول از رجال شیخ طوسی از اصحاب حضرت صادق (ع) بوده و در سال صد و پنجاه و یک ( 151 ) هجري
قمري وفات یافته، جمع آوري کرده است. ابن هشام در سال دویست و هیجده ( 218 ) وفات یافته است.
2)- بحسب نقل مجلسی، در بحار کازرونی، در المنتقی نیز این روایت را از ابن اسحاق آورده است. )
35
در کتاب احیاء العلوم خود گفته است: «1» غزالی
پنج لفظ است که معنی سابق آن الفاظ با معنی که اکنون از آنها متعارف و متفاهم میباشد تفاوت زیادي پیدا کرده است یکی از »
است تصرفی که در این لفظ بعمل آمده بر وجه تخصیص است نه بطریق نقل و تحویل چه اکنون این لفظ به « فقه » آن الفاظ لفظ
شناختن فروع غریبه در فتاوي و تجسس از علل دقیقۀ آنها و حفظ اقوال و مقالات متعلق به آنها تخصیص یافته است به طوري که
هر کس را در امور یاد شده تعمق بیشتر و اشتغال زیادتر باشد بحسب متعارف فقیهتر بشمار میرود.
این است حال فعلی نسبت باین لفظ در حالی که در صدر اسلام وقتی بطور اطلاق لفظ فقه گفته میشده علم بطرق آخرت و »
معرفت دقائق آفات نفوس و مفسدات اعمال و قوت احاطه به حقارت دنیا و کثرت اطلاع بر نعماء عقبی و شدت استیلاء خوف بر
قلب از آن منظور میبوده است. دلیل بر این مطلب آیۀ شریفه لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ میباشد زیرا آن چه انذار و تخویف بدان حاصل
میشود این فقه است نه تفریعات طلاق و عتاق و سلف و اجاره و لعان و ظهار بلکه این امور علاوه بر این که موجب انذار نیست
خوض در آنها چه بسا که باعث قساوت قلب و زوال خشیت و خوف نیز بشود چنانکه اکنون از بسیاري از متفردان باین فن مشاهده
میشود.. نمیگویم اسم فقه، فتاوي مربوط به احکام ظاهري را مطلقا شامل نبوده است بلکه میگویم این شمول از باب عموم معنی
«2» « این لفظ و یا از باب استتباع میباشد چه بیشتر موارد استعمال این لفظ در معنی علم آخرت بوده است
______________________________
( در چهاردهم جمادي الثانیه از سال پانصد و پنج ( 505 « حجۀ الاسلام » 1) ابو حامد، محمد بن محمد بن احمد طوسی ملقب به )
هجري قمري وفات یافته است.
2) غزالی علوم را به علوم دنیوي و اخروي تقسیم کرده و علم فقه اصطلاحی را، مانند علم طب، در عداد علوم دنیوي شمرده پس )
31 از 305
بر علم فقه بمعنی اصطلاحی، که باصطلاح او از علوم دنیوي میباشد، اطلاق و در آن « فقه » منظورش از این کلام این است که لفظ
استعمال نمیشده یا کمتر استعمال میشده است.
36
فقه در اصطلاح
فقه، که معنی لغوي و عرفی آن و هم معنی متداولش در صدر اسلام دانسته شد، بحسب اصطلاح فقیهان به عباراتی مختلف تعریف
تداولی بیشتر و شهرتی زیادتر نصیب و بهرهاش «.. علم به احکام شرعی از ادلۀ تفصیلی آنها » شده که از میان آن تعاریف، عبارت
گشته است.
اعلم ان الفقه » : چنین گفته است ،«2» بناء بنقل صاحب روضات ،« اجوبۀ مسائل سید علی نهاوندي » در طی «1» اللّ جزایري
􀀀
سید نعمۀ ه
بحسب اللغۀ، الفهم ثم نقل إلی معنی آخر یناسب المعنی اللغوي مناسبۀ المسبب للسبب او النوع للجنس و رسّموه بالعلم بالأحکام
«3» «.. الشرعیۀ الفرعیۀ عن ادلتها التفصیلیۀ فعلا او قوة قریبۀ
فقه در این تألیف
از لفظ فقه چه معنی اراده شده: معنی متعارف صدر اسلام منظور است یا معنی « ادوار فقه » اکنون باید دانسته شود که در عبارت
اصطلاحی فقیهان یا معنی دیگري غیر از هر دو؟
______________________________
اللّ صاحب تألیفات زیاد و از شاگردان مجلسی دوم بوده که در بیست و سیم ماه شوال از سال هزار و صد و دوازده
􀀀
1) سید نعمۀ ه )
1112 ) هجري قمري وفات یافته است. )
2)- سید محمد باقر بن سید زین العابدین خوانساري از شاگردان شیخ محمد تقی، صاحب هدایۀ المسترشدین (حاشیه بر معالم)، )
بوده. در هزار و دویست و بیست و شش ( 1226 ) قمري هجري در خوانسار بدنیا آمده و در هزار و سیصد و سیزده ( 1313 ) قمري در
اصفهان از دنیا رفته است.
العلم بالأحکام الشرعیه العملیۀ » : و الفقه لغۀ، الفهم و اصطلاحا » : 3)- شهید دوم در کتاب تمهید القواعد پس از این که گفته است )
و قد یطلق الفقه عرفا » : و در بارة جامع و مانع بودن این تعریف به تفصیل سخن رانده چنین گفته است « المکتسب من ادلتها التفصیلیۀ
.« علی تحصیل جملۀ من الاحکام و ان کان عن تقلید و هو معنی شائع الآن
37
از آن چه، در قسمت مربوط به علل قانون، گفته شد چنین بنظر رسید که حقیقت و روح قانون، بمعنی اعم، از آغاز پیدا شدن
اجتماع بشري فی الجمله در میان افراد وجود یافته است نهایت این که تحول و تطور میداشته و بحسب مقتضیات هر عصر و به
تناسب درجات نقص و کمال جسم و روح مردم هر دوره کم و زیاد شده و نقض و ابرام و نسخ و اثبات و بالجمله تغییر و تبدیل در
آن راه یافته است و بسا که این حقیقت در یک عصر و در میان اقوام و ملل مختلف به اشکالی متفاوت تجلی میکرده لیکن هیچ
قومی در هیچ عصري نبوده و نخواهد بود که براي نظام زندگانی بدوي یا حضري و مدنی خود به هیچ وجه قانون و آیینی نداشته
باشد و افراد آن به همه جهت خود سر و آزاد و در عین حال داراي قومیت و تجمع هم باشند. نمیخواهم بگویم هر قوم و ملتی
قانونی صحیح و کامل میداشته و یا میدارد بلکه میگویم هر اجتماعی را قانونی بوده و هست و خواهد بود که آن اجتماع در پرتو
32 از 305
آن قانون و بحسب اقتضاء آن کم و بیش بقاء یافته هر چند آن قانون بنظر قومی صحیح و بنظر قومی دیگر ناقص بشمار رود.
چنانکه دانسته شد قانون بر دو گونه است:
-1 بشري.
-2 الهی.
قوانین بشري که در میان طوایف مختلف و اقوام و جوامع متعدد و متشتت از آغاز آفرینش بشر تا کنون پدید آمده و اجتماع قبائل و
اقوام را کم و بیش نظام میداده شاید بیش از حد تعدید و احصاء باشد و بهر حال تعدید و تحدید آنها در اینجا منظور نیست آن
چه در این موضع بیمناسبت نیست دانسته شود این است که مؤرخان مسلم داشتهاند که در میان قوانین بشري که صورت جمع و
تدوین به خود گرفته
38
قانونی قدیمتر نبوده یا هنوز بدست نیامده است به همین مناسبت چنانکه این قانون به نام قانون «1» از قانون هامورابی
نیز یاد شده است. « اقدم شرائع غیر آسمانی » خوانده شده بعنوان (Hammuraby) هامورابی
قوانین الهی گر چه از لحاظ عدد محدودتر و مضبوطتر میباشد لیکن باز هم بر فرض امکان استقصاء و تحدید، استقصاء آنها از
موضوع بحث خارج است آن چه همۀ ادیان یا بیشتر آنها آن را گفته و مسلم داشته این است که نخستین موجود از افراد بشر پیغمبر
و قانون اسلام میباشد. «2» بوده و بهر حال در میان قوانین الهی آن چه در بین اهل اسلام از همه معروفتر است قانون یهود
لفظ فقه براي کلیۀ قوانین عملی اسلامی اصطلاح قرار داده شده و میتوان گفت همان طور که حقیقت قانون بمعنی اعم در جهان
تطوراتی یافته و به تحولاتی دچار گشته است فقه، به پیروي از حقیقت و معنی، از جنبۀ لفظی هم در دین مقدس اسلام ادواري طی
کرده و تبدلاتی بهرهاش گردیده به طوري که گویا تابشی از حقیقت بر قالب آن لفظ که فقه باشد انعکاس یافته و بر اثر آن این
لفظ در ادواري متعاقب استعمالاتی متفاوت به همرسانده است.
بهر جهت چون موضوع بحث در این اوراق احکام اسلام از لحاظ تطورات و تحولات آن میباشد پس بحث باید طوري طرح گردد
که تمام ادوار و احکام اسلام را از آغاز زمان صدور تا عصر حاضر بلکه تا ابد یکسان شامل گردد.
______________________________
1) یکی از پادشاهان بابل است که 23 قرن پیش از میلاد مسیح میزیسته و قانون معروف خود را که تا این عصر بر جا مانده و )
اخیرا کشف گردیده در زمان فرمانروایی خویش نوشته و آن را در محلی که محفوظ بماند، نهاده است.
2) از دیانات سابق بر شریعت موسی مانند دیانت ابراهیم قانونی مدون در دست نیست و دیانت بعد از موسی که دین مسیح است از )
لحاظ قانون پیرو دیانت موسی بوده و به گفتۀ حضرت عیسی:
او نیامده که توراة را از میان برد بلکه آمده است تا آن را محکم کند.
39
لفظ فقه بدان معنی که در صدر اسلام بکار میرفته براي این که موضوع این بحث تاریخی باشد صالح نیست چنانکه معنی
مستحدث اصطلاحی نیز صلاحیت آن امر را ندارد: معنی نخست صلاحیت ندارد آشکار و از توضیح بی نیاز است معنی دوم صالح
نیست زیرا در این اصطلاح، فراغ از دور صدور تمام احکام و حصول تجمع آنها، ملحوظ شده و دامنۀ این لحاظ از آن کوتاهتر
است که احکام را بلحاظ حال صدور و هنگام تفرد و تفرق نیز شامل گردد و حال این که در تشریح ادوار و تحولات فقه باید این
قسمت هم مورد بررسی و بحث واقع و روشن و واضح گردد.
فی المثل موقعی که هنوز حکمی دیگر جز نماز تشریع نشده یا یکی دو حکم دیگر هم از قبیل زکاة و جهاد، فرضا، صدور یافته و
33 از 305
تشریع شده بوده است دانستن آنها را نمیتوان به نام فقه اصطلاحی خواند و لفظ فقیه را بر عالمان آنها اطلاق کرد چه هنوز تجمع
تمام احکام که در تعریف فقه اصطلاحی منظور و ملحوظ شده محقق نبوده است بلکه اگر فراهم آمدن و تجمع تمام احکام در
صدر اسلام یعنی دور صدور احکام به فرض محال فرض شود باز اطلاق فقه بمعنی اصطلاحی بر آن احکام یا بر دانستن آنها
شایسته و روا نیست زیرا وجود احکام غیر از علم به احکام و علم به آنها بطور استماع از پیغمبر (ص) غیر از علم به آنها است از
.«1» راه ادلۀ تفصیلیۀ آنها
چون دانسته شد که فقه به هیچ یک از دو معنی یاد شده عمومی را، که در این موضوع، منظور و مطلوب میباشد ندارد ناگزیر براي
آن از لحاظی که ادوارش مورد بحث تاریخی میباشد معنی ثالثی باید در نظر گرفته شود که از دو معنی یاد شده اشمل و اعم باشد
تا همۀ احکام عملی را بلحاظ تمام ادوار آنها، چه
______________________________
تعبیر میشود براي مردم دورههاي بعد یکی از اقسام ادلۀ تفصیلی و یکی از « سنت » 1) همین مسموعات از پیغمبر (ص) که از آن به )
مصادر استنباط را فراهم میسازد.
40
دور صدور و چه ادوار استنباط، شامل گردد پس میگوییم: فقه به اعتباري که جزء عنوان این فن قرار یافته و تحولات و تطورات
آن مورد بررسی و فحص و بحث باید واقع گردد عبارت است از: احکام عملی اسلامی بلحاظ طواري و عوارض آنها، از قبیل زمان
و مکان صدور و چگونگی آن و دیگر مناسبات و بلحاظ لواحق صدوري، از قبیل کیفیت استنباط و مدارك و ادلۀ آن و
خصوصیاتی از استنباط کنندگان که در کیفیت حکمی که استنباط شده تأثیري میداشته است.
علم به گذشتۀ احکام عملی اسلامی » بنا بر این در مقام تعریف فن مورد بحث باید چنین گفته شود: تاریخ ادوار فقه عبارت است از
تبصره- محقق طوسی در اخلاق ناصري در ذیل اقسام حکمت « از حیث صدور و عوارض و از حیث استنباط و لوازم و مناسبات آن
عملی چنین گفته است:
و به باید دانست که مبادي مصالح اعمال و محاسن افعال نوع بشر که مقتضی و متضمن نظام امور و احوال ایشان بود در اصل یا »
طبع باشد یا وضع.
اما آن چه مبدأ آن طبع بود آن است که تفاصیل آن مقتضاي عقول اهل بصارت و تجارب ارباب کیاست بود و باختلاف ادوار و »
تقلب سیر و آثار مختلف نشود و آن اقسام حکمت عملی است که یاد کرده آید.
و آن چه مبدأ آن وضع بود اگر سبب وضع، اتفاق و راي جماعتی بود بر آن، آن را آداب و رسوم خوانند و اگر سبب آن اقتضاء »
راي بزرگی بود مؤید بتأیید الهی مانند پیغامبر یا امامی آن را نوامیس الهی خوانند. و این نیز سه صنف باشد:
-1 آن چه راجع بود با هر نفسی به انفراد مانند عبادات و احکام.
-2 آن چه راجع بود به اهل منازل به مشارکت مانند مناکحات و دیگر معاملات.
41
-3 آن چه راجع بود به اهل شهرها و اقلیمها مانند حدود و سیاسات.
«.. و این علم را (مرادش نوامیس الهی است) فقه خوانند »
آنگاه پس از این که گفته است علم فقه بنظر تفصیل از اقسام حکمت خارج میباشد گفته است:
.« از روي اجمال داخل مسائل حکمت علمی باشد ..»
-2 مورد بحث (موضوع)
34 از 305
از آن چه، در زمینۀ تعریف تاریخ ادوار فقه، دانسته شد موضوع آن تا حدي معلوم میگردد چه: موضوع هر علم چیزي است که از
عوارض ذاتی آن چیز در آن علم گفتگو و بحث میشود و در این فن بحث میشود از عوارض احکام دینی یا فقه اسلامی (شئون
صدوري از قبیل زمان و مکان و تقدم و تأخر و وحدت و تکرار و اجمال و تفصیل و ترتیب و تبویب و تدوین و بالتبع حالات تدوین
کنندگان و ترتیب دهندگان و شئون استنباطی و بالتبع چگونگی حال اشخاصی که استنباط به وسیلۀ آنها وجود یافته و غیر این امور
از لواحق و شئون و عوارضی که در طی مباحث این فن دانسته خواهد شد) پس موضوع این فن، احکام فرعی اسلام است از حیث
ادوار و تطورات و علل و موجبات این تحولات و اطوار.
-3 فائدة این فن (غرض)
علم به چگونگی ادوار فقه را فوائدي زیاد میباشد، که در طی مباحث آن
42
ممکن است وقوف و توجه بدانها به همرسد، برخی از آن فوائد، در این موضع، بطور اشاره، یاد میگردد:
.«1» -1 علم اجمالی بتکالیف و احکام
-4 اطلاع یافتن از طرز تفقه «2» -2 علم تفصیلی به مناسبات صدوري احکام 3- آگاه شدن از چگونگی تحقق یا عدم تحقق اجماع
.«3» در دورههاي اولیۀ اسلام
-6 توجه به جهاتی چند که در مقام تعدیل «4» -5 علم به مذاهب اصلی و مهم فقهی و زمان حدوث و معرفت مؤسس و زعیم آنها
و ترجیح اقوال مختلف سودمند میباشد.
.«5»
______________________________
1) چون در طی مباحث این فن به پارهاي از احکام، بر وجهی، علم بهم میرسد پس تا حدي نظیر علم فقه میباشد و، فی الجمله، )
عالم شدن به احکام و تکالیف از فوائد آن بشمار میآید.
2)- شایسته اینست که به اقوال و عقائد مهم فقیهان نامی هر دوره و عصري تا آنجا که مناسب بلکه ممکن باشد اشاره شود پس )
اگر این کار به وجهی درست انجام یابد ممکن است تحقق اجماع و عصر حصول آن روشن گردد و در این صورت بر فرض حجت
آن حجتی حاصل و مدرك و دلیلی براي استنباط حکم، تحصیل شده است. « محصّل » دانستن اجماع یا حجت دانستن خصوص
3) این اطلاع، بنظر نویسنده براي هر کس بخواهد به اجتهاد و تفقه خود اطمینان یابد بسیار سودمند بلکه ضروري میباشد. )
4)- مذهبهایی مشهور از قبیل مذاهب پنجگانه یا مذاهبی مهجور مانند مذاهب اوزاعی و زفر و امثال اینان. )
5)- چه هر گاه کسی بر مناسبات صدوري احکام بطور کامل، اطلاع داشته باشد و آنها را در هنگام دیدن اقوال مختلف در نظر )
گیرد بسا که به رجحان قولی متوجه گردد و آن را بدین مناسبت اختیار کند. باین نظر میتوان ادعا کرد که علم به چگونگی اوضاع
تفقه و احاطه به همۀ تحولات ادوار فقه گر چه مدرکی مستقل در برابر چهار مدرك (ادله اربعه) نیست لیکن، بتحقیق، مکمل
استنباط از آنها و شایسته است به منزلۀ مدرکی پنجم بشمار رود.
43
آن چه آوردن آن بعنوان مقدمه لازم مینمود آورده شد اینک باید به اصل مقصود وارد شویم و تا حدي که توفیق رفیق و فیض
حق مددگار باشد بخواست و عنایت او، باین فن، که بحث در بارة آن بی سابقه، و براي نخستین بار است مورد تدوین واقع
35 از 305
میگردد، سر و صورتی بدهیم.
و علیه التّکلان و به الاعتصام